خیلی ها میگن که زیادی محافظه کاری و من هم قبول دارم. ولی همچنان معتقدم که حرف دل، حرفی نیست که صرفاْ برای پر شدن وقت با هر کسی زده بشه. تا با کسی احساس صمیمیت کامل نکنم حرفهای دلم را بهش نمیگم. مولوی چقدر قشنگ میگه که:
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو، که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران، مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
ترازو گر نداری پس، تو را زو رهزند هر کس یکی قلبی بیاراید، تو پنداری که زر دارد
منم وقتی با کسایی هستم که از دل خبر دارند، خیلی راحت از حرفهام و دغدغه هام میگم و از این بابت هم خوشحال میشم. یکی دیگه از چیزایی که برام مهمه اینه که حرفهام درست استباط بشه و فردی که باهاش حرف میزنم درک خوبی از فضای صحبت من داشته باشه. متاسفانه خیلی از مردم فقط حس کنجکاوری نسبت به زندگی بقیه دارن و میخوان عطش این کنجکاوی را با کسب اطلاعات خصوصی آدم ها کمتر کنند. این خیلی مهمه کسی را همدم بدونم که با من و سرنوشت من علاقه داشته باشه، نه حرفها و اطلاعات من ... این غزل حافظ را خیلی زیاد دوست دارم:
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی باشد که از خزانه غیبش دوا کنند
خیلی قشنگ مینویسی در صورت تمایل به تبادل لینک منو مطلع کن متشکرم