سبک من

نوشته های شخصی ملهم از احساسات و تفکراتم

سبک من

نوشته های شخصی ملهم از احساسات و تفکراتم

پس از 100 روز

من خیلی حرف برای نوشتن دارم. از ۱۰۰ روز پیش تا حالا میشد یه کتاب نوشت! بعضی از عناوین را یادداشت کردم که اگه بشه بنویسمشون.  

امروز واکسن H1N1 یا همون آنفولانزای خوکی زدم و یه کم خیالم راحت شد. آهان من چیزی بگم تا یادم نرفته، این خیلی مهمه!: 

کلیه دوستانی که اینجا را می خونن، من الان آمریکا تحصیل می کنم و خب شاید بیشتر نوشته ها از این محیط نشات بگیره. من سعی می کنم برداشت های خودم را بنویسم. اصلاً قصد ترغیب کسی به خروج از ایران و یا برعکس (نه از اینجا به ایران! به اینکه کسی تصمیم بگیره نیاد) را ندارم. اون یه موضوع دیگس و برای هر کس فرق می کنه. خلاصه شفاف سازی کرده باشم. 

 و اما ادامه داستان، هفته پیش یه نفر در اثر آنفولانزای خوکی تو دانشگاه ما متاسفانه فوت شد. یکی از بچه های آزمایشگاهمون هم الان تو خونه است و به این ویروس مبتلا شده. خلاصه نگران بودم تا اینکه امروز مجانی بهمون واکسن زدن

 

امروز زود اومدم خونه، اول یه ماکارونی خوشمزه برای خودم درست کردم، بعدش انار دون کردم، بعدیشم تا الان بادمجون سرخ کردم! می خوام فردا ببینم می تونم خورش بادمجون درست کنم یا نه! 

یه دو ساعتی هم محو موسیقی ایرانی شدم، موسیقی اصیلی که آدم به خودش می بره ...

غم غربت

غم غربت بدجوری منو گرفته در این لحظه ... دارم مثه همیشه، مثه ۱۵ سال گذشته، خواب های طلایی گوش می کنم ...

شروع دوباره

سلام، 

 

من واقعاْ شرمنده همه کسایی هستم که این مدت اینجا سر زدند. می دونم نگرانتون کردم، فقط می تونم بگم ببخشید. باور کنین که کلی دلم برای همه تنگ شده. بازم می گم ببخشید.

خب، دلیل اصلی که این مدت ننوشتم اینه که تقریباً یه تغییر مهم در زندگیم دادم. من حدود 3 ماه هست که برای ادامه تحصیل اومدم امریکا. اینقدر حرف دارم از این مدت که حد نداره. امشب دیگه نتونستم طاقت بیارم و اومدم اینجا. یه خواهشی از همه دوستان دارم و اون اینه که از دست من دلگیر نباشن دیگه، ممنونم :).