سبک من

نوشته های شخصی ملهم از احساسات و تفکراتم

سبک من

نوشته های شخصی ملهم از احساسات و تفکراتم

جزئی از مه، جزئی از بادم

   مثه هر وقت دیگه ای که اینجا بودم، یه چیزه عجیبی دم غروب منو به سمت دریا می کشونه. با اینکه آسمون ابریه و می دونم که از اغواگری های خورشید در افق خبری نیست، راه می افتم. مه رقیقی شروع میشه و من احساس خوبی پیدا می کنم. هر چه به دریا نزدیک تر میشم مه بیشتر و بیشتر میشه و من دیدم کمتر میشه. به دریا و اسکله که می رسم به زحمت چند ماهیگیر را در آب می بینیم که مشغول نصب تور هست. مه بیشتر میشه. حالا دیگه نور طلایی خورشید از پشت مه به نظر سفید سفید می رسه. مه غلیظ تر میشه. احساس می کنم ابرها پایین اومدن و به سطح زمین رسیدن. احساس می کنم که دارم ابر تنفس می کنم. انگار ابر ریه هام را پر می کنه. چه احساس عجیب و فوق العاده ای. دیگه نمی فهمم کم شدن دیدم به خاطر تاریک شدن هواست یا غلیظ تر شدن مه. نسیم شروع میشه و من در ابرها غوطه ور هستم. روی پوستم نم را احساس می کنم. موج های دریا به سنگهای کنار اسکله می کوبند و من به زحمت کف سفید روی آب را می بینم. دارم جزئی از مه میشم، جزئی از ابر. همه وجودم پر شده. نسیم تبدیل به باد شده و من به زحمت یک متر جلوتر را می بینم. هیچ کس روی اسکله نیست یا اگه هم هست من نمی بینم. مه، تاریکی، صدای موج، باد. یکیش هم برای تغییر حالم کافی بود. رها میشم در ابر و تاریکی. حجاب دیده انگار با حجاب دل در تضاده. پرده ها کنار میرن و من بی واسطه حضور دارم. بدون نیاز به فکر و استدلال و منطق. بدون آداب و ترتیب و رسوم و قواعد. مکاشفه بدون دغدغه دقت و توجه و تمرکز. احساسات در قلبم می جوشند و می رقصند. جزئی از مه، جزئی از بادم. من بی واسطه حضور دارم.

نظرات 4 + ارسال نظر
پریسا جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:28 ب.ظ

فوق العاده بود ! :)

ممنون :)

رویا شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:36 ق.ظ

خوبه که یه مرد احساسش تا این حد رقیقه..قدر این حس ناب رو بدون..

شاید بعضی ها فکر کنن خیلی هم خوب نباشه! فکر می کنم بعضی ار مردها احساس می کنن بروز احساسات نوعی ضعفه. من این اعتقاد را ندارم اگر چه معتقدم نحوه و موقعیت بروز احساسات مهمه.

جیوبانی شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 04:44 ب.ظ http://jubani.blogsky.com

با اجازه شما رو لینک میکنم
این نوشته هم خیلی خوب بود و کاملا اون حس شما رو منتقل میکرد .

ممنون، لطف داری :)

آرنیکا پنج‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:43 ب.ظ http://aarnika.blogsky.com

قلم فوق العاده خوبی داری. و البته از لزومات توصیف خوب و عمیق احساساتِ قوی هست. بهت تبریک میگم ( با یه کمی حسادت!! :دی ) فکر کنم مجبورم به عنوان اولین لینک وبلاگم لینکِ وبلاگ تو رو بذارم!! (;

ممنون، لطف داری :). بعضی از نوشته هام را قبل از این که بنویسم یه کنم روش فکر کردم ولی بعضی هاش اینطوریه که صفحه وبلاگ را باز می کنم و شروع می کنم به نوشتن، حتی ممکنه دقیق ندونم راجع به چی قراره بنویسم، البته باید تو یه حالت خاص باشم تا اینطوری بنویسم. فکر کنم نوشته های دسته دوم بهتر از آب در میان. به هر حال بازم ممنون از تعریفاتت :).

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد