سبک من

نوشته های شخصی ملهم از احساسات و تفکراتم

سبک من

نوشته های شخصی ملهم از احساسات و تفکراتم

کوهستان بخشنده

   کوه همیشه برای من یه مکان ویژه بوده. کوه برای من ترجمه سکوت و آرامشه. آرام آرام در دل یه کوهستان عظیم قدم برمی دارم و با هر قدم به قله نزدیک تر میشم. راه سخت و سخت تر میشه و هر قدم اراده بیشتری می طلبه. مدام تو ذهنم چرخ می خوره: "این راه را نهایت، صورت کجا توان بست" ... تنها صدایی که می شنوم، صدای نفس هامه. گویی با خودم مواجهم، انگار با خودم مبارزه می کنم. کوهنوردی تماشاچی نداره، افتخار و جایزه نداره. میشه هر لحظه برگشت، میشه پاهای خسته در صعود را به ملایمت فرود نوازش کرد. اما، نیروی روحی آزاد شده در طبیعت، سرسختانه به بالا می خواندم. کوه مسیر مبارزه جسمی نیست، کوه تبلور کشش روحیه. ضربان قلب بیشتر و بیشتر میشه، نفس ها به شماره می افته، پاها بی تاب و خسته میشن ولی همه و همه در راه صعود روح بی اهمیت جلوه می کنند.

   کوه همیشه هدیه هم داشته. هدیه هایی از جنس تجربه، از جنس آشنایی. آدم هایی که تو کوه بهشون برخورد کرده ام ویژگی های جالب داشته اند. من لحظات نابی را در کوهستان تجربه کرده ام. لحظاتی که به کمال خیلی نزدیک شده اند. لحظاتی که با مکان درآمیخته اند و معجونی شگفت ساخته اند. من کوهستان بخشنده را دوست دارم.

نظرات 2 + ارسال نظر
Parisa سه‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:12 ب.ظ

:) fogholade minevisi !

پوپک چهارشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:06 ب.ظ

بله درسته.من هم بدم نمی یاد اندکی در این باره بنویسم.ابراز هرگونه احساس به گمان من زیباست و هم حسی ایجاد می کنه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد